انرژي هسته اي و خلع سلاح هسته اي در صفحه شطرنج ژئواستراتژيک (3)


 

نويسنده: ناصرثقفي عامري
برگردان: افسانه احدي



 

نقشي اساسي براي ايران
 

ايران مدتي است که در مباحث هسته‌اي به نقطه توجه جهاني تبديل شده است. نتيجه پرونده هسته‌اي ايران هنوز روشن نيست اما بدون شک اين مسئله به آينده پيمان منع اشاعه و نظام اداره بازار انرژي هسته‌اي اثر خواهد گذاشت. مورد ايران زماني بيشتر قابل توجه مي‌شود که اين کشور از منابع غني نفت و گاز برخوردار است و تمايل دارد تا به توليد کننده انرژي هسته‌اي نيز تبديل شود. ايران يک قدرت در حال ظهور منطقه‌اي است و بازيگري مهم نه تنها در خاورميانه است بلکه در حد گسترده تري در آسياي غربي و در عرصه بين المللي محسوب مي‌شود. ايران دومين منابع ترکيبي گاز و نفت در جهان را در اختيار دارد. ايران در حدود 980 تريليون فوت مکعب گاز (17 درصد از منابع کل جهان) و در حدود 132 ميليارد بشکه نفت (4/11 درصد منابع جهاني) را در اختيار دارد. منابع عظيم انرژي در ايران بدان معناست که اين کشور در مورد وضعيت انرژي و افزايش تقاضاي جهاني انرژي در آينده حرف بيشتري براي گفتن خواهد داشت. وضعيت ژئواستراتژيک ايران که مرکز منابع عمده انرژي جهان در خليج فارس و حوزه درياي خزر محسوب مي‌شود و شبکه خطوط لوله‌هاي نفتي و گازي اين کشور که از مدت‌ها قبل در حال گسترش است، ايران را به عاملي محوري در بازار انرژي جهان تبديل مي‌کند.
نقش خليج فارس در امنيت انرژي در دهه‌هاي آينده بسيار کليدي خواهد بود، زيرا استخراج نفت در اين حوزه ارزان بوده، داراي ذخاير عظيمي است و توانايي توليد بالقوه و بالفعل بسيار مهمي را دارا مي‌باشد. خليج فارس 65 درصد از ذخاير نفت شناخته شده دنيا را داراست و بنابراين منطقه مهمي در تأمين نياز جهاني نفت محسوب مي‌شود. در واقع، وابستگي به خليج فارس با افزايش تقاضاي جهاني انرژي به ويژه در آسيا مخصوصاً در مورد چين و هند بيشتر خواهد شد. همچنين غرب نيز با افزايش تقاضا براي نفت به اين منطقه وابسته تر خواهد شد. پيش بيني مي‌شود که مصرف انرژي در ايالات متحده و اروپاي غربي تا سال 2015 سالانه 3/1 درصد رشد داشته باشد. از سوي ديگر تا سال 2015، 34 درصد واردات نفت آمريکاي شمالي از خليج فارس خواهد بود. در مورد اروپاي غربي اين رقم به 40درصد بالغ مي‌شود.
حوزه درياي خزر حوزه غني نفتي به ويژه گازي ديگر است. اگر چه حوزه درياي خزر تنها 3 درصد از ذخائر نفتي جهان را دارا مي‌باشد، منابع گازي اين حوزه يکي از بزرگ‌ترين منابع گازي جهان است که شامل 12 درصد از منابع شناخته شده گاز طبيعي در دنيا محسوب مي‌شود. هر چند حوزه درياي خزر در مقايسه با خليج فارس از نفت بسيار کمتري برخوردار است و هزينه‌هاي توليد و استخراج در آن بسيار بالاست با وجود اين، اين حوزه مي‌تواند در تنوع بخشيدن به منابع تأمين انرژي در جهان مؤثر باشد.
اگر طرح‌هاي کنوني براي انتقال نفت و گاز از اين دو منطقه مهم به بازارهاي انرژي در آسيا و اروپا محقق شوند، ايران هم به عنوان تأمين کننده انرژي و همچنين به عنوان کشور عبوردهنده براي تبادل نفت و گاز از طريق خطوط لوله از شمال به جنوب و از غرب به شرق در سرزمينش نقش عمده‌اي ايفا خواهد کرد. به علاوه ايران عملاً مي‌تواند نقش اساسي در تضمين امنيت در هر دو منطقه خليج فارس و حوزه درياي خزر بازي کند.
از يک چشم انداز ژئوپوليتيکي، منابع نفتي عمده جهان عمدتاً در نواحي شيعه نشين خاورميانه واقع شده يا در مناطقي است که جزو متحدان بالقوه ايران محسوب مي‌شوند. دورنماي اتحاد شيعيان به رهبري ايران که بيشترين منابع گاز و نفت جهان را در کنترل دارند، مدت‌ها موضوع گمانه زني‌هاي ناظران بين‌المللي بوده است. چنين بلوکي که ايران سکان‌دار آن مي‌باشد مي‌تواند به شبکه امنيت انرژي آسيايي به محوريت چين بپيوندد. چنين امري در حالي است که ايران سياست «نگاه به شرق» را به عنوان اولويت اول خود در گسترش روابط با ملت‌هاي آسيايي به ويژه هند و چين قرار داده است قابل تأمل مي‌باشد. هم‌اکنون چين به مقياس وسيعي به منابع سوخت فسيلي ايران وابسته است. صادرات انرژي ايران در حال حاضر با کشتي به چين صورت مي‌پذيرد و از اين رو در آينده در برابر ممانعت‌هاي احتمالي آمريکا آسيب‌پذير است. طرح‌هايي در خصوص ايجاد خط لوله از ايران به پاکستان و هند و بعداً به چين در نظر گرفته شده که مي‌تواند از مداخله نظامي توسط قدرت‌هاي متخاصم مصون باشد.
در صحنه اروپا، وابستگي به واردات سوخت‌هاي فسيلي از روسيه در حال افزايش است. در حال حاضر اروپا براي تأمين 25 درصد از گاز مورد نياز خود به روسيه وابسته است. اين ميزان تا سال 2020 به 70 درصد افزايش مي‌يابد. در همين زمان روسيه به دنبال فروش سوخت فسيلي بيشتري به آسيا است که اين به معناي عدم توانايي اين کشور در تأمين تمامي نيازهاي انرژي در آينده خواهد بود. به طور خلاصه، روسيه به تنهايي قادر نخواهد بود تا نيازهاي آينده اروپا را به گاز برآورده کند به ويژه که روسيه صادرات عمده‌اي را به چين و ژاپن برنامه‌ريزي مي‌کند. بنابراين، اروپا بايد براي نياز خود به گاز به مناطق ديگري همچون شمال آفريقا يا کارائيب رجوع کند. اما گزينه مطلوب اروپا منابع عظيم انرژي ايراني مي‌باشد. با توجه به چنين دورنمايي است که بسياري از خردورزان توصيه مي‌کنند که ايالات متحده و اروپا بايد به جاي رويارويي تعامل سازنده‌اي را با ايران در پيش گيرند.
عدم عمل به توصيه مذکور مدت‌ها به علت سياست‌هاي اتخاذ شده دولت‌هاي آمريکا ناديده گرفته شده است. با اين حال، با توجه به آثار حمله امريکا به افغانستان و عراق، منافع مشترکي ميان آمريکا با ايران براي ايجاد ثبات سياسي در اين دو کشور به وجود آمده‌است. که در صورت گسترش اين همکاري‌ها مي‌تواند به نوبه خود به ايجاد ثبات در تمامي خاورميانه کمک کند. به علاوه، لحن تهديد آميز کاخ سفيد در ارتباط با يک ايران هسته‌اي بايد در چارچوب تاريخي روابط ايران و آمريکا مورد تحليل قرار گيرد. نيت ايران در طرح غني سازي اورانيوم هرگز پنهاني نبوده است. ايران آشکارا قصد خود را براي انجام تحقيقات و استفاده صلح آميز از انرژي هسته‌اي اعلام کرده است. در سال‌هاي گذشته بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بازرسي‌هاي مرتب و منظمي از تأسيسات هسته‌اي ايران داشته‌اند و حتي بازرسي هاي خود را تا معادن اورانيوم ايران تسري داده‌اند.
با اين وجود و با وجودي که تلاش‌هاي ايران براي دستيابي به تکنولوژي غني‌سازي آشکار و در همکاري با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و جامعه بين‌المللي بوده است همواره با کارشکني‌هاي دولت‌هاي آمريکا روبه‌رو شده است.
واشنگتن به طور مکرر اين سؤال را طرح مي‌کند که چرا ايران به عنوان دومين کشور عمده صادرکننده نفت در جهان نيازمند انرژي هسته‌اي است و استدلال ضمني که مي‌کنند اين است که تنها دليل تمايل ايران براي ساخت تأسيسات هسته‌اي و توسعه توانايي غني‌سازي اورانيوم دستيابي به بمب است. تهران معتقد است که رشد چشمگير تقاضا براي نفت و گاز طبيعي در بازارهاي بين‌المللي در بلند مدت به لحاظ منافع اقتصادي، ايران را وادار مي‌سازد تا براي تأمين انرژي برق داخلي به انرژي هسته‌اي تکيه کند و منابع فسيلي خود را براي صادرات حفظ کند.
طرح توسعه هسته‌اي امر جديدي در ايران محسوب نمي‌گردد و حدود نيم قرن سابقه دارد. ايرانيان خود را ملتي با سابقه از يک تمدن بزرگ مي‌‌دانند که در گذشته از جايگاه واقعي خود به عنوان يک قدرت منطقه‌اي به لحاظ مداخلات خارجي محروم شده‌اند. دولت ايران براين اساس بر آن است تا براي حفظ اقتدار حاکميت به عنوان يک ملت بزرگ که به دنبال قدرت ذاتي خود در منطقه است، در مقابل مانع تراشي هايي که مي‌شود ايستادگي کند. ايران بر خواست خود در دستيابي به فن‌آوري‌هاي برتر به منظور تأمين نيازهاي آينده‌اش به انرژي تأکيد دارد و استدلال مي‌کند که غني‌سازي اورانيوم موافق با مفاد معاهده منع گسترش تسليحات هسته‌اي بوده و به همه اعضاي اين پيمان حق مي‌دهد تا برنامه‌هاي صلح‌آميز خود را توسعه دهند.
آيت‌الله سيد علي خامنه‌اي، رهبر جمهوري اسلامي ايران با تأکيد بر برنامه صلح‌آميز هسته‌اي ايران، در اظهارات صريحي تصريح دارد که ايران علاقه‌اي به سلاح‌هاي هسته‌اي ندارد. به گفته وي: «ملت ايران بمب هسته‌اي ندارد و هيچ طرحي نيز براي ساخت سلاح مخرب ندارد.»
در گذشته ايالات متحده و چندين کشور اروپايي ايران را به تلاش براي دستيابي به توانايي ساخت سلاح اتمي متهم کرده‌اند. همچنين نگراني‌هايي ابراز شده که يک ايران هسته‌اي همسايگانش را تهديد مي‌کند و يا اينکه نظام امنيت منطقه‌اي يا محوريت آمريکا را به چالش مي‌کشد و احتمالاً سلاح‌هاي هسته‌اي را به گروه‌هاي تروريستي خواهد داد. ايران به طور مکرراين اتهامات را رد کرده و تأکيد مي‌نمايد که برنامه هسته‌اي‌اش مقاصد داخلي و صلح آميز دارد. آژانس بين‌المللي انرژي اتمي چندين سال است که شديداً برنامه هسته‌اي ايران را مورد بازرسي قرار داده است. ليکن آژانس مزبور هيچ مدرکي که نشان دهنده آن باشد که ايران به دنبال ساخت سلاح هسته‌اي است، تاکنون نيافته است.
ايران براي اثبات مقاصد صلح آميز خود در توسعه فن‌آوري هسته‌اي طي مذاکرات با سه کشور اروپايي: انگلستان، فرانسه و آلمان در مورد برنامه هسته‌اي‌اش شرکت کرد. سه کشور اروپايي و ايران به توافقي دست يافتند که ايران غني‌سازي اورانيوم را به حالت تعليق درآورد. در عوض اروپا متعهد شد تضمين‌هايي در اين مورد به ايران بدهد. ظاهراً تحت فشارهاي آمريکا، اروپا به طور جدي مذاکرات را پيگيري نکرد و ايران غني‌سازي اورانيوم را از سر گرفت. به دنبال اين اقدام ايران، تحت فشار آمريکا و متحدانش، شوراي امنيت در دسامبر 2006 در يک اقدام جدي برخي تحريم‌هاي اقتصادي را بر ايران به خاطر عدم توقف فعاليت‌هاي غني‌سازي‌اش تحميل کرد. همزمان واشنگتن شروع به کوبيدن طبل جنگ و حمله نظامي عليه ايران نمود. به لحاظ زماني در اينجا لازم است که به نکاتي در ارتباط با برنامه هسته‌اي ايران که اغلب ناديده گرفته مي‌شوند توجه کرد. نکته اول اينکه کارشناسان 16 دستگاه اطلاعاتي آمريکا در دسامبر 2006 اعلام داشتند که حتي اگر ايران تصميم بگيرد اين کشور 10 سال تا ساخت بمب هسته‌اي فاصله دارد به اين ترتيب اظهارات دولت بوش در مورد تهديد هولوکاست هسته‌اي را بايد تنها تاکتيکي براي مرعوب ساختن ايران تلقي نمود. نکته ديگر اين است که چرا ايران در وهله اول تلاش مي‌کند تا بمب هسته‌اي بسازد و چه نوع تهديدي در اين رابطه ايجاد مي‌شود. اگر ايران موفق به ساخت سلاح هسته‌اي شود، مطمئناً يک بمب ايراني هيچ تهديدي نمي‌تواند متوجه آمريکا که داراي ده‌ها هزار بمب و از جمله بمب‌هاي هسته‌اي است، نمايد. در واقع هيچ کشوري به جز روسيه توانايي تهديد جدي آمريکا را ندارد. ادعاي تکراري ديگر اين است که ايران در برنامه هسته‌اي خود به دنبال ساخت تسليحات هسته‌اي است تا آن را عليه دشمنشان به ويژه اسرائيل به کار گيرد. اين در حالي است که اغلب استراتژيست‌هاي اسرائيلي اعلام نموده‌اند که ايران هيچ تهديد بالفعل عليه اسرائيل، آمريکا يا دولت‌هاي عرب نمي‌باشد. زيرا چنانچه ايران، اسرائيل يا هر يک از متحدان آمريکا در منطقه را با حملات هسته‌اي تهديد کند با تلافي هولناک آمريکا روبه‌رو خواهد شد. در اين رابطه، ژنرال بازنشسته‌ ارتش آمريکا که 4 سال رياست ستاد مشترک اين کشور را برعهده داشته مي‌گويد که او مطمئن است که اگر ايران به سلاح‌هاي هسته‌اي دست يابد، ايالات متحده اين کشور را از استفاده از اين سلاح‌ها بازخواهد داشت.
لازم به ذکر است که ايران از معدود کشورهايي در جهان است که عضو تمامي موافقتنامه‌هاي بين‌المللي کنترل سلاح‌هاي کشتار جمعي است. طبيعتاً ايران به عنوان يکي از اعضاي پايبند معاهده منع اشاعه بر حقوق غير قابل انکار خود براي توسعه صلح‌آميز انرژي هسته‌اي تأکيد دارد و مي‌خواهد غني‌سازي اورانيوم را براي يک برنامه غير نظامي ادامه دهد. ايران در تعقيب برنامه هسته‌اي‌اش مي‌تواند مدل ژاپن را دنبال کند. به عقيده نگارنده استاندارد هسته اي ژاپن مدل ايده‌آلي براي برنامه چرخه سوخت هسته‌اي غيرنظامي در يک کشور فاقد سلاح‌هاي هسته‌اي است. ژاپن ثابت کرده که قواعد منع گسترش با ساخت چرخه سوخت هسته‌اي غيرنظامي منطبق است و يک برنامه گسترده سوخت هسته‌اي مي‌تواند با پذيرش معيارهاي منع گسترش محقق شود.
بنابراين بررسي دقيق‌تر موضوع اين نکته را آشکار مي‌سازد که برنامه هسته‌اي ايران بهانه‌اي است و مسئله اصلي ظهور ايران به عنوان يک قدرت منطقه‌اي مي‌باشد که موازنه قدرتي را که در آن آمريکا و اسرائيل از آن بهره‌مند بوده‌اند را مورد چالش قرار مي‌دهد.
با اين حال، ايران از هر فرصتي براي حل معدود مسائل مبهم باقيمانده براي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي و بازگرداندان اعتماد جامعه بين‌المللي مبني بر صلح‌آمير بودن برنامه هسته‌اي خويش خودداري نکرده است. در اين جهت ايران در حرکتي آشکار به منظور شفافيت بيشتر برنامه‌هاي هسته‌اي خود پيشنهاد کرده که يک کنسرسيوم منطقه‌اي براي توسعه سوخت هسته‌اي در ايران تأسيس شود که مشترکاً توسط کشورهاي داراي اين فن‌آوري اداره شود و براساس پادمان‌هاي آژانس بين‌المللي اتمي به فعاليت بپردازد.

فرجام
 

در عرصه بين‌المللي مسائل اندکي وجود دارد که به لحاظ اهميت با مسائل مرتبت با انرژي و امنيت آن قابل مقايسه باشند. کنترل و يا دستيابي به بازارهاي انرژي بر مسئله امنيت انرژي تمرکز دارد. انرژي هسته‌اي از آنجايي که به دو مقوله حياتي امنيت انرژي و امنيت بين‌المللي مرتبط است، مورد توجه خاص قرار گرفته است. دورنماي جهاني نشانگر افزايش تقاضاي شديد انرژي به ويژه براي انرژي هسته‌اي است. از آنجايي که فن‌آوري‌هاي مورد استفاده براي انرژي هسته‌اي و سلاح‌هاي هسته‌اي بسيار به هم نزديک مي‌باشند، معاهده منع اشاعه هسته‌اي مورد توجه بيشتري قرار گرفته است.
در اين شرايط و در حالي که از جاذبه سلاح‌هاي هسته‌اي به علت سياست قدرت‌هاي هسته‌اي که از زرادخانه هسته‌اي خود به عنوان عامل مهم براي حفظ جايگاه خود به عنوان قدرت بزرگ بهره مي‌برند، کاهش نيافته است. و از سوي ديگر قدرت‌هاي مذکور شديداً از انحصار خود براي برخورداري انحصاري از امکانات هسته‌اي از جمله فن‌آوري صلح‌آميز هسته‌اي به بهانه نگراني از گسترش تسليحات هسته‌اي، دفاع مي‌کنند. ترديدي نيست که براي حفظ کيان معاهده منع اشاعه قدرت‌هاي هسته‌اي و ديگر کشورهايي که داراي فن‌آوري هسته‌اي هستند مي‌بايست مفاد تصريح شده در اين معاهده را براي مشروعيت انتقال تکنولوژي‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي به رسميت شناخته و آن را عملاً اجرا کنند.
در حالي که برنامه انرژي هسته‌اي ايران را آمريکا و برخي ديگر از کشورها بر پايه‌هاي مفاد معاهده منع اشاعه به چالش مي‌کشند، اين جريان در واقع فرصتي را براي بازبيني چالش‌هاي واقعي بر رژيم منع اشاعه و پرداختن به طرح جامع خلع‌سلاح هسته‌اي فراهم کرده است. بنابراين يک رويکرد کوته‌بينانه و فارغ از مباني حقوقي در مورد برنامه هسته‌اي ايران نه تنها نمي‌تواند راه حلي اساسي براي مشکل کنوني ارائه نمايد. بلکه براي اين امر بايد به دنبال راه حل و رهنموني بود که بتواند ضمن پاسخ دادن به تقاضاي روبه رشد انرژي هسته‌اي اعمال مقررات بين‌المللي منع اشاعه هسته‌اي را امکان‌پذير سازد.
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.